جدول جو
جدول جو

معنی پله سرا - جستجوی لغت در جدول جو

پله سرا
(پَ لَ سَ)
نام قریه ای از دهستان نشتادر تنکابن. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 106)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کله سر
تصویر کله سر
کلمه ای که از حروف اول پنج کلمۀ کیمیا، لیمیا، هیمیا، سیمیا، ریمیا که در نزد قدما از علوم سرّی بود، ساخته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرده سرا
تصویر پرده سرا
سراپرده، خیمه، چادر، برای مثال بر در پرده سرای خسرو پیروزبخت / از پی داغ آتشی افروخته خورشیدوار (فرخی - ۱۷۶)
فرهنگ فارسی عمید
(لَ کَ)
دهی از دهستان دابو از بخش مرکزی شهرستان آمل در 21 هزارگزی شمال خاوری آمل. دشت و معتدل و مرطوب و مالاریائی با 65 تن سکنه. آب آن از رود خانه هراز. محصول آنجا برنج و صیفی. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لَ پَ سَ)
نام دهی به تنکابن. (مازندران و استراباد رابینو ص 105 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(کُ لِ سَ)
دهی از دهستان زنجانرود است که در بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع است و 270 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ سَ)
از دیه های هزارجریب. (مازندران و استراباد رابینو ص 122 و ترجمه همان کتاب ص 164)
لغت نامه دهخدا
(مِ لِ سُ)
دهی از دهستان جلالوند است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مِ یَ)
دهی است از دهستان ماسال بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش، واقع در 2هزارگزی شمال بازار ماسال با 280 تن سکنه. آب آن از رود خانه ماسال و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(گَ لَ سَ رَ سُ)
دهی است از دهستان ززوماهروبخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 70هزارگزی جنوب باختری الیگودرز و 29هزارگزی جنوب خاور راه شوسۀ ازنا به درود واقع شده است، هوای آن معتدل و سکنۀ آن 257 تن است. آب آنجا از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کُ لِ سَ)
دهی از دهستان اسالم است که در بخش مرکزی شهرستان طوالش واقع است و 514 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(کَ لِ سَ)
دهی از دهستان طارم بالاست که در بخش سیردان شهرستان زنجان واقع است و 175 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ سُ)
از دههای کوهسار است در مازندران. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 172)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ سَ)
خواجه سرا و آن غلامی باشد که شرم وی بریده باشند. (از برهان). لالا سرا. (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(عَ سَ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش کوچصفهان، شهرستان رشت. واقع در 8هزارگزی شمال کوچصفهان و 5هزارگزی راه شوسۀ کوچصفهان به رشت. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل و مرطوب و مالاریایی. سکنۀ آن 200 تن است. آب آن از خمام رود که از شعب سفیدرود است تأمین می شود. و محصول آن برنج، صیفی و مختصری ابریشم است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چَ مِ سَ)
قصبۀ مرکزی دهستان ماسال بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش که بازار ماسال در اراضی این قصبه واقع شده و مسافت آن تا رضوانده 21 هزارگز وتا طاهرگوراب 9 هزارگز است و برسر راه مالرو عمومی رشت به خلخال قرار دارد. جلگه و مرطوب است و 379 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه ماسال، محصولش برنج و ابریشم، شغل اهالی زراعت و دکانداری و راهش اتومبیل رو است. در این آبادی به تازگی بناهای خوبی ساخته شده ودارای بخشداری، ادارۀ آمار، فرهنگ، دبستان 6 کلاسه و پزشک، بهداری است. روزهای شنبه بازار عمومی در این محل تشکیل میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لَ سَ)
دهی است جزء دهستان شاندرمن بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش که در 2 هزارگزی شمال باختری بازار شاندرمن و 8 هزارگزی شمال باختر ماسال واقع شده، جلگه، معتدل مرطوب و مالاریائی است و 1100 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه شاندرمن و محصولش برنج، لبنیات و ابریشم است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو میباشد و محل ییلاق سکنه اینجا دره رودخانه آلکام است. طوایف ’چپه زاد’ و ’خساره زاد’ و ’شکاری’ در ییلاق به چاله سرا نزدیک بوده و زمستان در محل قشلاقی چاله سرا و اطراف این آبادی مسکن میگیرند ومختصر زراعتی در این محل مینمایند و ادارۀ آمار اشتباهاً نام این طوایف را اسم آبادی پنداشته و جزء آبادیها نوشته است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لِ سَ)
دهی است جزء دهستان اسالم بخش مرکزی شهرستان طوالش. واقع در 15 هزارگزی جنوب هشت پرکنار شوسۀ انزلی به آستارا. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای مرطوب و مالاریایی. 221 تن سکنه دارد که شیعی مذهب و گیلکی و طالشی زبانند. آب آنجا از رود خانه کلاسرا و محصول آن برنج وابریشم و لبنیات و شغل اهالی زراعت است، 15 باب دکان کنار شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(پَ سَ)
قریه ای در ناحیۀ کسگر در گیلان
لغت نامه دهخدا
(پَ دَ سَ)
پرده سرای. سراپرده. خانه موقت از خیمه و چادر:
بر در پرده سرای خسرو پیروزبخت
از پی داغ آتشی افروخته خورشیدوار.
فرخی.
، کنایه از آسمان:
ای هفت مدبر که برین پرده سرائید
تا چند چو رفتید دگر باره بیائید.
ناصرخسرو.
، حرم، مطرب. (غیاث اللغات بنقل بهار عجم). و در تتمۀ برهان قاطع (به کسر سین) سازنده. خواننده. مغنی:
مطرب گردون شها پرده سرای تو باد
تشت زر آفتاب فرش سرای تو باد.
سلمان.
و رجوع به پرده سرای شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از لاله سرا
تصویر لاله سرا
غلامی که شرم وی را بریده باشند خواجه سرا خصی
فرهنگ لغت هوشیار
خانه موقت از خیمه و چادر سرا پرده، اندرون خانه حرم حرمسرا پرده سرا شبستان، نغمه سرای نغمه خوان مطرب، آسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لله را
تصویر لله را
خدای را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاله سرا
تصویر لاله سرا
((~. سَ))
غلامی که شرم وی را بریده باشند، خواجه سرا، خصی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرده سرا
تصویر پرده سرا
حرمسرا
فرهنگ واژه فارسی سره
افسانه پرداز، افسانه گو، داستان سرا، راوی، قصه پرداز، قصه گو، نقال
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع دهستان نشتای شهر عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
پل صراط
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در راستوپی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در لنگای عباس آباد که بقایای گورستانی قدیمی در
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای کوهسار فندرسک استارآباد، از مراتع نشتای منطقه ی عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
قله ای به ارتفاع ۳۰۵۰متر در کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی
زمینی مزروعی در منطقه ی کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی
دانه های رسیده و سیاه رنگ گیاه آقطی
فرهنگ گویش مازندرانی
مکان کومه یا اتراق گاه شکارچیان پرنده یا ماهی گیران، آغل گوسفند و گاو، کومه ی نگهبانان شب زنده دار شالی زار، آغل گوسفند و گاو، کومه ی نگهبانان شب زنده دار شالی زار
فرهنگ گویش مازندرانی